اطلاعات تماس
از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “
بسیار نوشیده بودی
بسیار
سیاه مست بودی
دست خودت نبود
حالت خراب بود
تلو تلو می خوردی
و ناگهان ,
بالا آوردی
بالا آوردی
بالا آوردی
چیزی را به نام دنیا
یک استکان کمتر اگر خورده بودی
یک استکان کمتر ,
شاید روزگار انسان ,
چنین دردناک و غم انگیز نمی شد
شاید جنگ ها پایان می گرفت
شاید صلح و برابری
در زمین استوار می شد
اما آن چنان سیاه مست بودی
که ندیدی
فقر و بدبختی ,
چه بی رحمانه گریبان مردمان را می گیرد
که عدالت ,
چگونه خوابی می شود که هیچگاه نمی توان دید
مست بودی
تبعیض در زمین جان گرفت
و کاخ ها از خون کوخ نشین ها سر به فلک کشید
و مردمی را که آزاد و خوشبخت می خواستی
تن به اسارت دادند
و در پیله ی بدبختی خود
شام های شان را
با آه و ناله و افسوس
سحر کردند …
یک استکان کمتر اگر خورده بودی
یک استکان کمتر ,
چه می دانم !!
شاید این همه نابرابری
در زمین استوار نمی شد
یکی از سیری نمی ترکید
دیگری از گرسنه گی
شاید نه استبداد بود و نه استثمار
اما آن چنان سیاه مست بودی
که قتل عام و کشتار بی رحمانه را نمی دیدی
زمین را
که در زیر بمب ها و تانک ها
از نفس می افتد
و قربانیان بیگناه جنگ ها را
مست بودی
که ادیان به جای وحدت ,
به سوی تفرقه پیش رفتند
و مردم را به جان هم انداختند
و انسان را ,
که دوست می داشتی اشرف مخلوقات باشد ,
آن چنان به برادر کشی افتادند
که خون همه را مباح دانستند
یک استکان کمتر اگر خورده بودی
یک استکان کمتر ,
فقط یک استکان کمتر … !!!
اکبر درویش . اردی بهشت سال 1394
به اشتراک بگذارید:

editor

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *