آبستن شده ام
باور می کنی !؟
و ویار کرده ام
هوس عاشقی دارم
لبخندها را می خواهم
نقش بسته بر صورت ها
دست ها را می خواهم
گره در دستان هم
و ویار کرده ام
ساعتی آزادی را
لحظه ای عدالت را
آبستن شده ام
باور می کنی !؟
از رویاهایی همه زیبا
از آرزوهایی همه بزرگ
و بیزار شده ام
از گریه ها و شیون ها
از چوبه های دار
از سحرگاهان اعدام
و ویار کرده ام
روزهای خوش بی اندوه را
روزهای شاد بی انتها را
آبستن شده ام
باور می کنی !؟
من رویاهای زیبای مردم جهان را
آبستن شده ام
و در انتظار تولد این سوگلی
لحظه ها را
چه سخت به انتظار نشسته ام
اکبر درویش . 9 مهر ماه سال 1393