Categories: شعر

آرزو

یک زمانی ,
آرزو داشتم نان باشم
لقمه ای نان
برای تمام بچه های گرسنه ی دنیا …
زمانی دیگر ,
آرزو می کردم کفش باشم
یک جفت کفش
برای تمام بچه هایی که پابرهنه هستند
اکنون عشق هستم
به تمام بچه های دنیا
برای تمام آنان که نیازمند دوست داشته شدن هستند
یک قلب هستم
که دوست می دارم
آن هایی را
که کسی نمی داند چگونه باید دوستشان بدارد !

 

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago