Categories: شعر

آغوشت را باز کن

آغوشت را باز کن

 

همخوابه می شوم با تو
گیسوانت را ،
به دست باد بسپار
بادی که آرام
از سمت مشرق می وزد
و گونه هایم را نوازش می کند

همخوابه می شوم با تو
بوسه هایت چنان باشد
که انگار رود ،
لب دریا را می بوسد
با اشتیاق
با شوق
و با دریا یکی می شود

همخوابه می شوم با تو
تنت را ،
به تابش نور خورشید بسپار
گرم شو
گرم شو
چون تابستان
که میوه ها بر روی درختان می رسند

همخوابه می شوم با تو
نگاهت را ،
بگذار تلالوئ روز نو باشد
نوروز باشد
بهار باشد
فصل شکوفه دادن درختان
فصل گل دادن لاله ها
فصل سبز شدن دشت و کوه

همخوابه می شوم با تو
ای عشق
ای نهایت خواستن
تا مهر را ،
تا محبت را ،
در تمام قلب های خسته
به طپش بیاوری
تا گلبانگ مهربانی را ،
در همه جای جهان به صدا در آوری

همخوابه می شوم با تو
آغوشت را بازکن
و مرا محکم در آغوش بگیر !

اکبر درویش . فروردین سال ۱۳۹۷

آغوشت را باز کن

 

آغوش من تشنه ی آغوش توست . آغوشت را باز کن و مرا سخت در آغوش بگیر تا عشق را معنا و مفهوم تازه ای ببخشیم

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago