Categories: شعر

آن لحظه ی بی آغاز

آن لحظه ی بی آغاز , 
که خدا بود ,
من در کدام زوایای پنهان شعر می بافتم
آیا بودم !!؟

می گویند :
( یکی بود , یکی نبود )
آیا آن که بود من بودم
یا آن که نبود من بودم !؟؟

روایت است :
( غیر از خدا هیچکس نبود )
آیا آن هیچکس که نبود من بودم
من هیچکس بودم !؟

میان کفر و ایمان به تار مویی آویزان شده ام
که بس لغزنده و باریک است !

شاید آن حلقه ی گمشده ی میان ارتداد و ارتفاع می باشم
شاید…

من کدام لحظه بودن را آغاز کردم
و کدام لحظه نبودن را پایان خواهم داد !؟

به سراپرده ی حیرت آویزان شده ام
با دلی لبریز از شک
و…تردید
آیا او مرا انتخاب کرد یا من اورا انتخاب می کنم !؟

پرسشی مرموز
که تا ابدالدهر با من همسفر خواهد بود …

بر من ببخشایید
که ایمان من ,
از چاله تا چاه بیشتر مرا رهنمون نشد
و بس بخوانیدها ,
که به اجابت نکشید …

من خدایی را دوست می دارم :
عاشق…
مهربان…
دوست…
من می خواهم او را انتخاب کنم !!

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago