Categories: ترانه

آن ناب فراموشی

آن ناب فراموشی آن لحظه ی خاموشی
آن لحظه که رویا بود با تو تا به بی هوشی
داغی بر دل من شد داغی تا ابد آباد
داغی نرود از دل داغی نرود از یاد
با تو به تمنای آواز بلوغ رفتم
از تیرگی دور گشتم تا مرز فروغ رفتم
روشن شدم از جامی که دست تو دستم داد
با حیرت و حیرانی معجز کرد و هستم داد
با تو من در آن لحظه بی خود شدم از بودم
بودم همه در تو شد شد آتش موعودم
آن لحظه ی بی آغاز آن ناب پر از پرواز
آن لحظه که رویا بود پرواز با تو ای همراز
داغی بر دل من شد داغی ابدالآباد
داغی نروداز دل داغی نرود از یاد
عریان شدم و آگاه چشمام شده اند بینا
از درد شده ام لبریز تنها شده ام تنها ….
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

6 ماه ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

6 ماه ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

6 ماه ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

6 ماه ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

6 ماه ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

6 ماه ago