Categories: شعر

آه مادر …

آه مادر

از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “

 

آه مادر , …
گریه نکن
اشک مریز
دست به دعا بر مدار
ضجه مکن
سر بر سجاده مگذار
زاری هایت بی فایده است
التماس هایت ,
ره به جایی نمی برد
دیرگاهی ست که دعاهای تو ,
به گوش خدا نمی رسد


مخوان او را
که اجابت نمی کند
اگر چه خود گفته است :
” بخوانید مرا
تا اجابت کنم شما را “


اما دیرگاهی ست که
گوش هایش را از موم پر کرده است
تا گوش نکند
تا نشنود
تا نخواهد اجابت کند


بیهوده دست به دعا برداشته ای
باور کن
دعاهای تو ره به جایی نمی برد
حتی این همه نذر که می کنی
همه بی فایده است
روزگار تلخی ست


اگر گره ی تازه ای به گره هایت افزوده نشود ,
گره ای هم از کارت باز نمی شود
خودت را خسته نکن
اشک های چشم هایت کورت خواهد کرد
از پای خواهی افتاد
اما دل آن بی رحم ,
به رحم نخواهد آمد .

آه مادر , …
تا به کی در انتظار معجزه نشسته ای
معجزه ای نخواهد شد
تمام درها بسته است
دری گشوده نخواهد شد
چشم امیدت را از آسمان ببر
امیدی نخواهد بود
دست هایت را پایین بیاور
بیهوده خود را خسته می کنی .

 

درست است که می گویند :
” الله اکبر ”
اما باور کن
” الله ” ما ,
” اکبر ” بودنش را به نسیان داده است
دیرگاهی ست که او ,
“اصغر ” شده است !

 

سخت است
اما باور کن
خدای ما ,
برای ما بزرگ نیست
ما را از یاد برده است
و کوچک شده است
آن چنان کوچک ,
که خود را از چشمان ما پنهان می کند
اگر چه شاید ,
برای کسانی از او بی خبر
بزرگ باشد !

 

آه مادر , …

 

اکبر درویش . 13 اسفند سال 1394

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago