ترانه

آه چه خوابی دیدم

آه چه خوابی دیدم

 

از دست نوشته های :

( در سایه ی ارتداد )

 

آه چه خوابی دیدم

خواب زیباائی بود

ناب تر از هر رویا

شور شیدائی بود

 

من خدا را دیدم

مهربان بود عادل

بر لبانش لبخند

کار او بود با دل

در نگاه شوخش

برق یاری دیدم

از گل لب هایش

بوسه ها می چیدم

 

آه چقدر همدرد بود

با من و درد من

تکیه دادم بر او

شدم از او روئشن

وه چقدر با ما بود

با نگاه گرمش

من نوازش دیدم

از دو دست نرمش

 

گونه های خیسم

دست او پاک می کرد

دفتر غم ها را

هدیه بر خاک می کرد

من و او ما بودیم

او پناه من بود

در هجوم تحقیر

تکیه گاه من بود

 

گره ها باز می کرد

از من و کار من

همه خویبش من بود

عاشق و یار من

من در آغوش او

چه سبکبال بودم

عشق او در من شد

خواستن موعودم

 

بوسه باران کردیم

گونه های هم را

شهوت خواستن بود

می طپید در دل ها

پشت هر بوسه او

گره ای وا می کرد

حاجتی را می داد

درد مداوا می کرد

 

او شروع من بود

واژه ی شعرهایم

نبض بودن می داد

به نوشتن هایم

وه چه خوشبخت بودم

چون خدا با من بود

خالی از هر کمبود

زندگیم روشن بود

 

در دل من خنده

از خوشی می زد موج

رو به سوی فردا

می زدم بال اوج

آن که را می خواستم

در کنار من بود

بود تاریک من

از رفیق روشن بود

 

دل زیبا جویم

با نگاهی زیبا

پر می شد از آواز

می رسید تا رویا

توی بزم بودم

همه جا لبخند بود

سخن هر بوسه

قصه ی پیوند بود

 

نه به من راهی داشت

فقر و جور و محنت

نه به تنگ می آمد

دل من از غربت

زندگی رستن بود

با خلایق یاران

غم کجا پا می گذاشت

توی بزم جانان

 

رنج و جور و ظلمت

واژه هایی بودند

که تبار خود را

تا به مرگ می روندند

 

آه …

آه …آه …

 

آه چه خوابی دیدم

اما افسوس خواب بود

قسمت ما دردا

مرگ توی گرداب بود

ای خدا می بینم

که جنایت کاری

دست ظلم خود را

از چه پنهان داری

 

تو در رحمت را

بسته ای سوی ما

ما اسیر چنگت

خسته و بی فردا

نه رحیم هستی تو

نه کریم هستی تو

این جفایت از چیست

نکند مستی تو

 

از چه تنها خفت

سهم ما تو ساختی

رنج و فقر و محنت

سوی ما انداختی

تو به ما ظلم کردی

ای دریغا ، باری

گر دروغ می گویم

کو کجاست ایثاری ؟

 

تو به ما ظلم کردی

ظالمی تو آری

گر دروغ می گویم

گو به من کو یاری !؟

 

اکبر درویش . سال 1365

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد

 

کاش خواب ها به حقیقت می پبوست اما افسوس که خواب ها فقط خواب هستند

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago