آواز نیچه !!
. به سوگ بنشینیم
به سوگ بنشینیم
خدا مرده است
و ما باید ،
شاهد این مرگ فجیع باشیم
خدا مرده است
ما او را کشتیم
ما ،
که زمانی نیازمند او بودیم
او را آفریدیم
و اکنون نقشه ی قتل او را کشیدیم
و او را کشتیم !
دروغ بود
سال ها خود را در پناه خدا پنهان کردیم
تا برای ترس های مان
تا برای ضعف های مان
سر پناه داشته باشیم
و چون کوچک و خوار بودیم
او را ،
بزرگ و توانا آفریدیم
و چون بی رحم و خونخوار بودیم
او را ،
رحمان و رحیم لقب دادیم
” او ” نبود
ما او را ” بود ” بخشیدیم
او را خلق کردیم
تا او خالق ما باشد
او را آفریدیم
تا بی آفریدگار نباشیم
اکنون با صدای بلند اعلام کنیم
که خدا مرده است
ما او را کشتیم !
این خدای مرده ،
با دم هیچ مسیحائی نمی تواند زنده شود
این مرده ،
تنها لاشه ای است که لاشخورانی،
در انتظار خوردن او ،
لحظه شماری می کنند
آخرین قطره های اشک را ،
بر این جنازه ی مستأصل، فرو ریزیم
که دیگر باید خود را برای زندگی کردن در دنیایی آماده کنیم
که انگار از خدا تهی شده است !
اکبر درویش . از شعرهای نمی دانم چند سال پیش!
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس
آواز نیچه شعری از اکبر درویش می باشد . تاریخ شعر مشخص نیست اما این شعر از نیچه الهام گرفته شده است و برای همین آواز نیچه نام گرفته است