Categories: شعر

آی …

آی ,
آی ,
آی , …
آیا کسی مانده است
تا فریاد مرا
که از عبور درد
اوج گرفته است
با گوش جان
گوش کند !؟

دریغا !!
کسی نمانده است
دیر گاهی ست
همه سر در سوی خود دارند
گوش ها را بسته اند
چشم ها را بسته اند
و دهان ها را
قفلی آویز کرده اند

دریغا !!
دیگر کسی نمانده است
تا فریاد مرا
که از هجوم درد
شدت گرفته است
با گوش جان
گوش کند

آی ,
آی ,
آی , …
آنک
درد مردم جهان
مرا به فریاد دعوت می کند !

اکبر درویش . 24 اسفند 1392

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago