آغوش مرا که همه خانه ی عشق است رها کرده ای و سر بر شانه ای تکیه داده ای که ضجه های تو را طلب می کند خود زنی کن ولی باور کن جز آغوش من هیچ آغوشی تو را گرم نخواهد کرد .
دوم :
به خاطر عشق تو مسلمان شده ام این آغاز ارتداد است می دانم فردا این خفتگان جهل مرا سنگسار خواهند کرد و اولین سنگ را تو بر من خواهی زد !!
سوم :
به نام : پدر پسر روح القدس در این زمانه ی درد از عشق هیچ مپرس !!
از مجموعه ی بداهه های عاشقانه اکبر درویش . زمستان 1393