Categories: شعر

از چاله تا چاه

از چاله تا چاه
راه درازی نیست
کافی ست یک لحظه چشمانت را ببندی
تا به بینی که در چاه افتاده ای
و هیچ دست نجات دهنده ای نیست
تا دست های تمنای تو را بگیرد
تا …
اکنون
ما ,
که چاله های زیادی را پشت سر گذاشته ایم
روزگار در چاه بودن را تجربه می کنیم !
اما
آیا ناآگاهی ما نبود
ما را
که در اندیشه ی رهایی بودیم
از چاله نجات بخشید
تا در چاه عمیقی فرو افتیم
که انگار هیچ راه نجاتی نیست !؟
اکبر درویش . 12 مرداد ماه سال 1374
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago