Categories: شعر

انجیل به روایت من !

انجیل به روایت من !

جمع شده بودند
تا موعظه کند
آن ها را …
سر به زیر انداخته بود ،
عیسی
پرسید :
از چه بگویم با شما ؟
گفتند :
از عدالت
گفت :
هیچ کس عادل نیست
حتی یک نفر !
همه چشم به آسمان دوختند
عیسی نیز ،
نگاهی انداخت
به آسمان ،
و گفت :
حتی خدا !!
هیچ کس نفهمید عیسی چه گفت
یوحنا نفهمید
یهودا نفهمید
پطرس نفهمید
یعقوب نفهمید
پیلاطس نفهمید
فریسیان نفهمیدند
و حتی ،
عیسی ،
نفهمید عیسی چه گفت !
اول آن کس که فهمید ،
یهودا بود
آن شب که ناباورانه
به حکم عیسی ،
مجبور شد که لو دهد عیسی را
تا همیشه ی تاریخ ،
بدنام سازد خود را
دومین کس ،
پیلاطس بود
وقتی که شست دست های خود را
تا ناباورانه
به جبر فریسیان ،
بر خلاف رضای خود
فرمان تصلیب دهد عیسی را
تا دیگر دست های آلوده ،
با هیچ آبی پاک نشود
سومین کس ،
عیسی بود
آن گاه که ناباورانه
بر فراز جلجتا ،
بر بالای صلیب ،
نگران و اندیشناک
چشم دوخته بود
به دور دست ها
و زیر لب می گفت :
پدر ،
چرا مرا به خود وانهادی !؟
اکبر درویش . زمستان سال ۱۳۹۸
انجیل به روایت من
انجیل به روایت من !

 

دوست داشتم روایت های خودم را از انجیل بنویسم با دید و نگاه خودم اما قسمت این شد که شعرهایی سروده شوند با نام انجیل به روایت من و این شعر که نامش انجیل به روایت من شد .

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago