Categories: شعر

انسان و کلمه

اول :

در آغاز ,
” کلمه ” بود
اما انسان
در برهوت زمین
چون به ” درد ” رسید ,
درد را
به کلمه بخشید
تا زیستن در این غربت گاه را ,
آسان تر سازد
و کلمه ,
” شعر ” شد
و ” شاعر ” ,
بیانگر دردهای آدمی !!

دوم :

من ,
شاعر نیستم
دردها را ,
در کوله بار کلمات می ریزم
تا زیستن را ,
شکل دیگری ببخشم
تا باژگونی این ” آن چه هست “
که مرا خوش نمی آید
تا ساختن آن ” آن چه باید باشد “
که دریغا نیست !!

اکبر درویش . آذر ماه سال 1393

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago