Categories: شعر

اولین سنگ را انتظار می کشم …

بزرگ ترین گناه من ,
این است که هرگز
گناه نکرده ام !

اکنون
چاه خود را
خود کنده ام
با دست های شما
با دست های جنایتکار شما
که بسیار گناه کرده اید
اما چون مقدسان ,
در هاله ای از معصومیت
پنهان شده اید
اکنون سنگ ها را بردارید
آماده ام
سنگسارم کنید
اما اولین سنگ را
کسی بر من زند
که به راستی
نقابی بر صورت نداشته باشد
که خود در بستر گناه
زندگی را ,
عبادت نکرده باشد …

راستی ,
فراموش کردم
تا بگویم
گناه نکردن من ,
هرگز
دلیل پاک بودن من نیست
من شهامت نداشته ام
و آن جسارت را
که بعد از هر گناه
با تعمید ذهن خویش
خود را
در آغوش گناهی دیگر بیندازم
اکنون
که چنین گستاخ اعتراف می کنم
آیا باز هم
باید سنگسار شوم ؟

اولین سنگ را انتظار می کشم …

اکبر درویش . آذر ماه سال 1392

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago