Categories: شعر

اکنون , تنها سفر می کنم

اکنون
تنها سفر می کنم …

چون کرگدن شده ام
تنها سفر کردن را دوست دارم !

اکنون که بودای من ,
نه تنها از رود
که از بود گذشته است…

اکنون که صلیب عیسا را ,
به من بخشیده اند
تا کوله بار سفر خویش سازم …

– کف زدن ها تمام نمی شود !؟ – – هورا کشیدن ها پایان نمی گیرد !؟ –

اکنون ,
تنها سفر می کنم
بن بست های غریبی را باید تجربه نمود .

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago