Categories: شعر

اکنون مانده ام !!

اکنون مانده ام

از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “

خدا ,
تنها کسی بود
که به او ایمان داشتم


اما یک روز ,
چشم گشودم
و دیدم
سال هاست که خود را فریب می دهم
خدا در زندگی من غایب بود
مرا تنها گذاشته بود
و به جرم عشقی که به مردم داشتم ,
آماج وحشیانه ترین دردها قرار داد
و خود در گوشه ای
کمین گرفت
تا شاهد فرو ریختن من باشد

او مرا محکوم کرد
تا لباس عرفان را
از تن خود بیرون آورم
و در سایه ی ارتداد ,
روزها و شب ها را
به جبر بنشینم

 

خدا ,
تنها کسی بود
که به او ایمان داشتم
و اولین کسی شد
که مرا تنها گذاشت
تا با دلی پر درد
در جاده های ارتداد گام بردارم

اکنون مانده ام
در میان مردمی
که تنها دروغ می گویند
که تنها خنجر در دست دارند
که تنها فریب می بینند
که تنها قربانی می شوند
و یا قربانی می کنند
و محکوم شده اند
که با هزاران درد و رنج ,
زندگی را در زمین سپری کنند !

 

اکبر درویش . 15 اسفند سال 1394

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago