Categories: شعر

این جهان

در حادثه ای
خواهم مرد
و شر خود را
از سر این جهان
کم خواهم کرد
و این جهان ,
بی من ,
نفس راحتی خواهد کشید

چه حادثه ای ؟
نمی دانم
اما ,
اتفاق خواهد افتاد !

توف
توف
توف
توف به این جهانی که
جز رنج و محرومیت ,
برای من هیچ نبوده است

این جهانی که
به کام ستمگران است
و قلدران بر آن حکومت می کنند
این جهان نابرابری
که هر روز قربانی می خواهد …

گوه
گوه
گوه
گوه بگیرد
این جهانی که
جز جنگ و غارتگری هیچ نمی داند
که هیچگاه به کام من نبوده است
آتش باید ریخت
در مقعد این جهان
تا بسوزد
تا ویران شود
که در آن سوختم
و قربانی شدم

این جهانی که
دشمن سخت آزادی ست
و زندان عدالت خواهی …

اکبر درویش . 8 اردیبهشت سال 1393


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago