Categories: شعر

این سنگسار لعنتی

و همه سنگ های عالم
به سوی من ,
پرتاب می شوند …

این سنگسار لعنتی را ,
عاشقانه
تاب خواهم آورد
و سر خم نخواهم کرد
تسلیم مرگ نخواهم شد
من در آغوشی خوابیده ام
که تمام شهوت خویش را ,
با هم تجربه کرده ایم
من بکارت خویش را
در آغوش زندگی ,
به بلوغ رسانده ام

اکنون ,
ببارید ای تمام سنگ های عالم
به سوی من
و بلوغ مرا ,
از ستاره ها بچینید
و در خاک ها دفن کنید
من از خواب ها گذشته ام
و در آب ها شناور شده ام
و چون بذری ,
در همآغوشی با زمین
دوباره سبز خواهم شد
بالغ شده ام
بالغ شده ام
دوباره خواهم رویید

ریش های مرا ,
می توانید بچینید
اما ریشه های من ,
در زمین گسترده خواهد شد
و در هر آه ,
گل خواهم داد
آغوش ها را ,
تن پوش خواهم بود
تا بلوغ انسان
و همآغوشی
با لحظه لحظه های زندگی

و اکنون ,
همه سنگ های عالم
به سوی من ,
پرتاب می شوند …!!

اکبر درویش . مهرماه سال 1392

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago