Categories: شعر

ای آزادی

چه این دنیا
چه آن دنیا
بی تو ,
هیچکدام
مرا ,
به پشیزی نمی ارزد .

هرچه هست ,
با تو برای من زیباست
با توست
که دوست می دارم
با توست
که زندگی را می خواهم

اما ,
بی تو
ای آزادی ,
هیچ چیزی مرا ارضا نمی کند
همه چیز زشت است
همه چیز زنجیری ست
که بر دست و پای من بسته شده است

اما ,
بی تو
ای آزادی ,
زندگی زندان رویاهای من است
و خاری ست
که در چشم من فرو می رود .

اکبر درویش . مهرماه سال 1392

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago