Categories: شعر

با چاله ها هستم

با آسمان ؟؟
نه …
دیگر نه …!!
هان دیگر حرفی ,
میان من و آسمان نمانده است
پیش از این گفته ام
بارها گفته ام
هزاران بار گفته ام
دیگر خسته ام
دیگر امیدی نیست !!
دیگر تمام پیوندهای میان من و آسمان ,
بریده شده است
چون دلوویی ,
که طناب آن پاره می شود
و در چاه می افتد
به زمین افتاده ام …

این بار ,
با زمین هستم
و با چاله هایش
شاید صدایم را بشنوند
شاید دردم را بفهمند
شاید به توافقی برسیم
زیرا اکنون ,
طاقت افتادنی دیگر را ندارم .

اکبر درویش . سال 1391

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago