با آسمان ؟؟نه …دیگر نه …!!هان دیگر حرفی ,میان من و آسمان نمانده استپیش از این گفته امبارها گفته ام
هزاران بار گفته ام
دیگر خسته ام
دیگر امیدی نیست !!
دیگر تمام پیوندهای میان من و آسمان ,
بریده شده است
چون دلوویی ,
که طناب آن پاره می شود
و در چاه می افتد
به زمین افتاده ام … این بار ,
با زمین هستم
و با چاله هایش
شاید صدایم را بشنوند
شاید دردم را بفهمند
شاید به توافقی برسیم
زیرا اکنون ,
طاقت افتادنی دیگر را ندارم .
اکبر درویش . سال 1391