Categories: شعر

با یاد فروغ

با یاد فروغ 

آن کیست
که روی واژه های من ,
گام بر می دارد
و تحریک می کند
اندام های حسی ی مرا
با آهی شهوتناک
در قیل و قال روزها
تا با تحرک دو فصل
در انجماد یک لجظه
تبرک جوید ؟

میزهای مدرسه را
و فصل های خاطره را
همه را به روزنامه سپردم
تا با تسلیت دل خویش
این زمستان ابدی را ,
تا بهار …

دوباره ساعت می نوازد
مانند همیشه
مانند تمام فصل های زمستان
در اول دی ماه
چهار بار
چهار بار
و زنی ,
که ترانه ی زندگی را آواز می کرد ,
دست هایش را ,
در زیز بارش یکریز برف ,
مدفون می شود..

آیا سالی دیگر ,
وقتی بهار با آسمان پشت پنجره همخوابه می شود ,
سبز خواهد شد !؟

یا باز مردمانی دلتنگ
در هایهوی شبانه های شان
در فصول داس های واژگون شده ی بیکار
در باغ های تخیل شان
بر سر خاک مرده های آمال شان ,
همه یک صدا خواهند خواند :
ایمان بیاوریم
به آغاز
فصل سرد….!!

اکبر درویش . ساعت 4 روز اول دی ماه از زمستان 1391

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago