Categories: شعر

بروم …

بروم

آیا ،
روی دست راه خواهیم رفت
روی ابر می خوابیم
و زمین را ،
به دست باد
خواهیم سپرد ؟
درخت ها را
در آب خواهیم کاشت
و ماهی ها را
در خاک رها خواهیم کرد ؟
درخت ها می سوزند
و استخوان های فک ما
و اسکلت های عریان شده ی پاهای ما
همراه خرچنگ ها
سوسک ها
و سگ ماهی ها
لجنزار مقدس می شود
و ما در هپروت ،
به اعتکاف نشسته ایم
آتش زبانه می کشد
فریادها را
نجواها را
لخت و عور می شویم
در آینه ها
که سیاه را سفید نشان می دهد
و سفید را سیاه
اخته شدن ،
تجربه ای ست تلخ
که بشر تجربه می کند
قرن بر باد رفتن عقاید منحوس
و اما ،
چه اما هایی که معما می شوند
باز هم ،
درهایی هست
که به قهقهرا باز می شود
یا برافراشته می شود
پرچم کرامت انسانی
وقتی هنوز زالو ها ،
تشنه ی مکیدن خون هستند !؟
چه روزگاری داریم
گربه ها ،
تنها به خاطر خدا
موش می گیرند
و شب ها
چراغ ها
به خاطر پیروزی علم
پشتک وارو می زنند
تا شکستن را ،
با سنگ تیر کمان ها تجربه کنند
روزهای پیش رو را ،
با کدام دغدغه شروع کنیم
آزادی بشر
دوست داشتن هم
وحدت انسان
یا باز ،
قطره های خون
دنیا را تزئین خواهد کرد ؟
بروم
سکوت کنم
و در سکوت ،
به بهترین اهداف انسانی بیندیشم !
اکبر درویش . ۱۸ خرداد ماه سال ۱۳۹۹
بروم

 

بروم … می خواهم در سکوت به آرمان های خویش بپردازم 

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago