Categories: شعر

بر سر دار !!

بر سر دار !!

حلاج شده ام
بر سر دار
هر چه بیشتر از عشق می خوانم
لب به دوست داشتن می گشایم
سنگ ها ،
بیشتر
به سوی من کمانه می روند
خوار شده ام
خفیف شده ام
کسی مرا نمی شنود
کسی مرا نمی خواند
بانک انالعشق ،
غریب مانده است
حلاج شده ام
بر سر دار
تمام تنم زخمی ست
رگه های خون جاری ست
اما سنگ ها امان نمی دهد
روحم آزرده است
روحم زخمی ست
و نمی فهمد
هیچ کس مرا
حلاج شده ام
بر سر دار
ناخوانده مانده ام
کدامین خطم
خود نمی دانم
شاید آن خط سوم
که مرا ،
نه او خوانده است
نه غیر !
حلاج شده ام
بر سر دار
پدرم ،
سایه ی شوم مرگ
مادرم ،
روح به تنگ آمده از دیوار
مذهبم ،
عشق
عشق
عشق
سنگسار تمامی قرن ها
بغض در گلو
صدایم خاموش مانده
حلاج شده ام
بر سر دار
و تنم زخم خورده ی تمام سنگ ها
در میعاد با طعنه ها و تهمت ها
اما ،
در دلم عشقی ست
به وسعت تمام دنیا
دوست می دارم این مردمان را
که اسیر جهل
که در دام خرافه ،
سنگ ها را می زنند بر من !
اکبر درویش . ۲۰ خرداد ماه سال ۱۳۹۹
بر سر دار !!

 

به راستی که حلاج شده ام بر سر دار ... آری حلاج شده ام !

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago