Categories: شعر

بزرگ بود !

بزرگ بود !

 

بزرگ بود
و بزرگی ،
در برابرش ،
کوچک
از کدامین تبار ؟
چه فرق می کند !؟
تنها می دانم که بزرگی ،
در برابرش ،
سر خم می کرد

عاشق این دیار بود
دیار دلیران
و می خواست ایران را ،
آزاد
آباد
در سایه ی عدالت

دشمن استبداد بود
دشمن استعمار
و برای حقوق مردم ،
چه جانفشانی ها که نکرد

اما دست زور
با یاری تزویر ،
رویاهایش را از او گرفت
به جرم عشق به میهن ،
محاکمه شد
و روانه ی تبعید گشت !

پیرمرد ،
تنها ماند
و تنها شد
اما ،
بذری را در زمین پاشید
که تا همیشه جوانه می زند
درخت می شود
شکوفه می کند
و گل می دهد

بزرگ بود
و بزرگی ،
در برابرش ،
چه کوچک !

اکبر درویش . ۱۴ اسفند سال ۱۳۹۸
مصادف با سالروز مرگ دکتر محمد مصدق

 

بزرگ بود !

 

یادت و نامت همیشه جاودان که آزاده بودی و آزاد مرد !

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago