Categories: شعر

بندها را بی هوده نبسته اند !

نفسم ،

بند آمد

بندها را ،

بی هوده ،

نبسته اند

بر سر هر کوچه

هر خیابان

هر میدان !

نفسم ،

بند آمد

بندها را ،

بی هوده ،

نبسته اند !

گفتند :

ساکت

ساکت شدیم

گفتند :

خاموش

خاموش شدیم

شب بود

تیره و تار

َشب شدیم

شب شکن بودیم

شب نشین شدیم

و نفس هامان را ،

بر روی بندها ،

پهن کردیم !

بند ها را ،

بی هوده ،

نبسته اند

روزه ی سکوت را ،

شکسته ام

بی نفس

بر روی بندها …

روزه ی سکوت را ،

شکسته ام !!

ای دریغا ،

از یک نجوا

که صدا شود

که فریاد شود

در کوچه ها

در خیابان ها

در میدان ها …

ای دریغا ،

از یک جرقه ،

یک شعله ،

که روشن سازد

این شب خاموش را !

روزه ی سکوت را ،

شکسته ام

بندها را

بی هوده

نبسته اند

نفسم ،

بند آمد !!

اکبر درویش . ۱۱ آبان ماه سال ۱۴۰۰

بندها را بی هوده نبسته اند !

این شعر در تاریخ۱۱ آبان ماه سال ۱۴۰۰ توسط اکبر درویش سروده شده و امیدواریم مورد توجه دوستان قرار گیرد در قسمت پایین میتوانید نظرات خود را با ما در میان بگذارید! ما را در اینستا گرام دنبال کنید 

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago