Categories: شعر

بهار منتظر

بیست سال پیش که شعر ” بهار منتظر بی مصرف افتاد ” را با صدای ” داریوش ” شنیدم قطعه زیر به ذهنم آمد و حالا بعد از 20 سال دوست عزیزم فرهود دادفر شعر ” بهار منتظر بی مصرف افتاد ” را به اشتراک گذاشتند و من باز به یاد آن قطعه قدیمی افتادم و با کمی تغییر … و دوست بزرگوارم سعید قربانی آن را روی تصویر گذاشتند . با سپاس از هر دو

بهار منتظر بی مصرف افتاد
خدا داد و خدا داد و خدا داد
زدست این جفا فریاد و فریاد
خدا داد و خدا داد و خدا داد

اکبر درویش . اول فروردین ماه سال 1393

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago