Categories: شعر

به دریا می زنم

به دریا می زنم
به دریا
تا در کنار ماهی هایی که
جفت شان
بی رحمانه
اسیر دام ماهیگیر شده است
شیون کنم
من تنهایی را
بارها و بارها
تجربه کرده ام
تا جفت تنهایی شده ام
به دریا می زنم
به دریا
تا با بچه ماهی هایی که
تنها مانده اند
آب بازی کنم
تا همبازی تنهایی شان شوم
من گمشدن را
بارها و بارها
تجربه کرده ام
تا در عشق گم شده ام
انگشتان خود را
در آب فرو کنید
و بر آب فاتحه بخوانید
نان و حلوای مرا
میان ماهی ها قسمت کنید
من همنشسن ماهی هایی شده ام
که برکه ی آرام را
ترک کردند
و راهی دریا شدند
ماهی هایی که از خطر نهراسیدند
تا به دریا برسند
به دریا می زنم
به دریا
آه , …
دریا
ای گور من
ای گاهواره ی من
عطش های همه سیری ناپذیر خود را
با تو ارضا می کنم
تا با تو اشباع شوم
به دریا می زنم
به دریا …..
اکبر درویش . اسفند ماه سال 1393
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago