Categories: شعر

تا بر صلیب کشیده شد

از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “

پدر ,
نظاره کرد
پسر را
تا خسته و زخمی
بر صلیب کشیده شد
و هیچ کاری نکرد !!

شاید پسر را دوست نمی داشت
اگر دوست می داشت
روح القدس را می خواند
تا مراقب پسر باشد
او را پناه می شد
او را تکیه گاه می شد
نه این که نظاره گر باشد
درد و رنج پسر را
جسم مصلوب بی رمق او را
بر چهار میخ …

شاید پسر را دوست نمی داشت
اگر دوست می داشت
دنیایی بنا می ساخت
از عشق
از دوست داشتن
تا پسر عاشقانه زندگی کردن را ,
تجربه کند
تا دوست بدارد
تا دوست داشته شود
تا آرامش را
کوله بار سفر سازد
و شاد باشد
که دنیا چنین زیبا و خواستنی است

شاید پسر را دوست نمی داشت
اگر دوست می داشت
دنیایی بنا می کرد
که چهار ستون آن
بر پایه ی عدالت و آزادی
عشق و آبادی ,
شکل می گرفت
تا پسر
شاهد این همه ظلم و ستم نباشد
فقر را ریشه کن می کرد
بی عدالتی را از روزگار بر می داشت
تا پسر ,
زندگی در روزهای آزاد و در داد را
با عشق و ایمان
ترانه کند
تا بیداد تبعیض را نبیند
تا فریاد ستم را نشنود

شاید پسر را دوست نمی داشت
اگر دوست می داشت
زمین ,
خانه ی جنایت و خیانت نمی شد
و کینه و نفرت
در قلب ها نمی جوشید
مردم ,
خوب بودند
عاشق بودند
مهربان بودند
و انسان ,
دوست انسان می شد

پدر ,
نظاره کرد
پسر را
تا خسته و زخمی
بر صلیب کشیده شد
با دست کسانی که ,
از او سخن می گفتند
و او را ستایش می کردند
و هیچ کاری نکرد !!

اکبر درویش . 14 اردی بهشت سال 1394
دو روز بعد از روز پدر

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago