Categories: ترانه

ترانه ای برای ” مرگ “

به قداست یه موعود هستی
واسه من همیشه معبود هستی
واسه من تو لحظه ی آزادی
پیش پای من تو مقصود هستی

تو رو من می خوانم
تو رو دوستت دارم
توی این ظلمتگاه
تویی تنها یارم

به شکوهانی ایثاری تو
لحظه ی عزیز دیداری تو
ناب ترین اوج من تن خسته
از چه دور از من تن خواری تو

با تو من ما هستم
بی تو تنها هستم
بی تو من محصور در
غم دنیا هستم
گر چه پایان هستی
اما سامان هستی
درد بی درمان را
نبض درمان هستی

با شگون تر از تن آفتابی
تو رهایی از شب و گردابی
نغمه ی پر زدن من تا خاک
تو مخاطب دل بی تابی

گر چه مرگ نام توست
من تو را می خوانم
ای افول هستی
با تو من می مانم

چون نیایش سحرگاهانی
تو رهاده من از زندانی
حرف آخر بر لبان خسته
بر غریب بودن من پایانی

با تو من می آیم
خسته ام از بودن
تو در آغوشم گیر
ای طنین رستن
شعر آخر هستی
فکر باور هستی
تو افول بودن
منو یاور هستی

اکبر درویش . 1364

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago