Categories: شعر

تمام ممنوع های جهان

همدرد من ,
بیا اکنون ,
تا با خوردن این میوه ی ممنوع ,
تمام ممنوع های جهان را ,
به چالش کشیم

ما ,
فرزندان عصیان هستیم
هیچ بندی را ,
بر دست و پای ما ,
همیشگی نخواهد بود !!

ما ,
با گفتن ” نه “
تمام درد و رنج هستی را ,
به جان خریدیم
تا در این گنبد دوار ,
بانگ نعره های مان
طنین اندازد :
_ انسان ,
آزاد است
و هیچ چیزی نمی تواند
از او بگیرد
آزادی اش را …

همدرد من ,
ما اکنون انتخاب می کنیم
آزادی را
با چالش کشیدن تمام ممنوع ها
نترس
من در کنار تو هستم
این عریانی ,
سرود هشیاری ست …

اکنون ,
دیگر آموخته ایم
نه گفتن را
با چشمانی باز
با دلی هشیار
و کلامی ,
که الفبای این درس تازه ی ما خواهد بود .

اکبر درویش . 17 خرداد 1392

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago