Categories: شعر

تنهایی …

تنهایی

 

تنهائی ،

شریک تمام روزهای من است

حتی روزهایی که ،

به چشم های زیبای تو می اندیشم

آن نگاه جادوئی ،

که در من انقلابی به پا می کند

تا دست به قلم بگیرم

و واژه های بی صدا را

به شعر هدیه سازم

تنهائی ،

تمام زندگی من شده است

زندان من شده است

من در این زندان ،

شکنجه می شوم

درد می کشم

رنج می برم

اما ،

خود را به این زندان وابسته کرده ام

و چه بسیار ،

که دوست می دارم این زندان را

که در لحظات غریبانه اش

به خاطرات خود نظر می اندازم

و تو را به یاد می آورم

تو را ،

که چشم هایت ،

اولین معلم من بود

و واژه ها را در ذهن من کاشت

تا شاعر شوم

شاعر دردهای تنهائی انسان !

اکبر درویش . سال ۱۳۹۹ بهمن ماه

تنهایی

 

تنهایی …. در میان جمع تنها بودن …. با خود تنها بودن …. و تنهایی که همیشه همراه انسان دردمند است !

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago