Categories: شعر

تنها مانده ایم

برادرم ،

تنها مانده ای

زنه تو ،

همه ی ما تنها مانده ایم

و حتی ،

فرصت آن نیست

که صلیب های مان را ،

لحظه ای بر زمین بگذاریم

تا بیندیشیم

به کدامین گناه ،

باید مصلوب شویم

برادرم ،

کسی به حرف های ما گوش نخواهد داد

کسی زخم های ما را ،

مرهم نخواهد گذاشت

مطرود شده ایم

مرجوم شده ایم

بی هوده فریاد می زنیم

و آواز عشقبازی را ،

در فریادهای مان تکرار می کنیم

گوشی برای شنیدن نیست

سنگ مان خواهند زد

اما در آغوش مان نخواهند گرفت

برادرم ،

تنها مانده ای

مانند من

که سال هاست فریاد می زنم

اما گوشی را نیافته ام

که طاقت شنیدن داشته باشد

اما کسی را نیافته ام

تا همفریاد من باشد

برادرم ،

طوفان جهل مقدس را ببین

تا باور کنی

تنها مانده ایم

آن چنان تنها ، که تنهائی به حال مان می گرید !

اکبر درویش . آذر ماه سال ..۱۴

تنها مانده ایم !!از اکبر درویش

این شعر در تاریخ آذر ماه سال 1400 توسط اکبر درویش سروده شده و امیدواریم مورد توجه دوستان قرار گیرد در قسمت پایین میتوانید نظرات خود را با ما در میان بگذارید! ما را در اینستا گرام دنبال کنید

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago