Categories: شعر

ثمره ی خلقت

از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “

آن گاه خداوند فرمان داد
تا شیطان ,
بر آدم سجده کند
اما شیطان مردد بود
نگاهی به آدم انداخت
او را جنایتکاری دریافت
بی رحم و قسی القلب
و سر بر عصیان برداشت
و گفت :
هرگز
من بر این موجود خاکی قاتل ,
هرگز سجده نخواهم کرد
و چون خداوند عصیان شیطان را بدید ,
چنین گفت :
چیزهایی هست که من می دانم
اما تو نمی دانی
و شیطان سینه سپر کرد و گفت :
و به راستی ,
چیزهایی هم هست که من می دانم
اما تو نمی دانی …

روزها سپری شد
سالیان ها گذشت
و قرن ها ,
پشت سر یکدیگر آمد و رفت
تا روزی دوباره ,
شیطان ,
در برابر خدا قرار گرفت
خداوند اندوهگین بود
و شیطان با طعنه گفت :
آیا اکنون دانستی
آن چه را که من می دانستم
و تو نمی دانستی !؟
این بود جانشین تو
که بر خود فتبارک الله خواندی
و او را احسن الخالقین نامیدی ؟
این موجود جنایتکار
خونریز
مکار و حیله گر
که از رحم و مروت خالی ست
که جز نابودی نمی شناسد
طبیعت را ویران کرده است
که هیچ جانداری از دست جنایتگر او
در امان نیست
که حتی به همنوع خود نیز رحم نمی کند ؟

و ثمره ی خلقت تو ,
آیا جز فقر و بدبختی
جز جنگ و نابودی
جز جنایت و وحشیگری
جز بی عدالتی
جز ظلم و فقر و فلاکت
چیز دیگری بوده است !؟

و خداوند
غمگین و افسرده ,
سر به زیر انداخت
آری
شیطان ,
حقیقت را می گفت
و این جهان ,
جز بر کام ستمگران و چپاولگران ,
خوش نبود
و مردم که اسیر ظلم و فقر و نابرابری بودند
زندگی در دوزخ را تجربه می کردند
و انسان ,
دشمن انسان شده بود .

اکبر درویش . تیرماه سال 1380

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago