هزاران نفر ،
برای صدهاهزار نفر ،
در کوه و دشت و بیابان
در شهر و ده و روستا ،
موعظه کردند :
که خدا عادل است
در پی خدا بروید
تا به عدالت برسید
اما ،
در یک خلوت دور
هیچ کس ندید
و نشنید
که عدالت ،
خسته و اندوهگین
دلمرده و در خود فرو ریخته
ناامید و مایوس ،
سر بر زمین گذاشته بود
زار زار می گریست
و با خود می گفت :
هیچ کس عادل نیست
حتی یک نفر
حتی خداوند !
و ما ،
در جستجوی عدالت ،
سال های سال
به هر در بسته ای کوبیدیم
اما هیچ دری باز نشد
تمام درهایی که ،
به روی عدالت باز می شد را ،
گل گرفته بودند !
حتی یک در ،
به روی عدالت ،
باز نشد .
اکبر درویش . پائیز سال ۱۴۰۲
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد