حسودیم می شود

حسودیم می شود

 

حسودیم می شود

حتی به سایه ی تو

حتی به خود تو

که این همه با تو است

و من ،

نمی توانم با تو باشم !

 

اکبر درویش . بهمن ماه سال 1395

حسودیم می شود

 

دریغ و درد ….. با تو بودن چه دشوار است … تو را می خواهم و اینکه بتوانم چون خود تو .. و حتی چون سایه ی تو در کنار تو باشم … و اما چقدر فاصله در میان ماست و این فاصله ها هرگز به پایان نمی رسد

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییترو یوتیوب و بلاگرو لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago