Categories: ترانهشعر

خدا کرد !!

به بین سیبی که تو چیدی چه ها کرد
مرا از روضه ی رضوان جدا کرد
اگر چه لذت هستی به من داد
غریبانه مرا این جا رها کرد
به من بخشید اگر عشق و ستایش
به آغوش تو من را مبتلا کرد
چه شب ها از وفا خواند با دل من
ولی دیدم که هر روزی جفا کرد

به بین سیبی که تو چیدی چه ها کرد
مرا با درد و اندوه آشنا کرد
شب مستی من منگ و خمار شد
به هشیاری دو چشمانم چو وا کرد
صلیب بر دوش من انداخت و دلتنگ
اسیر ظلمت حادثه ها کرد
به زیر ظلم و جور این زمانه
به بین پشت مرا خم کرد و تا کرد

به بین سیبی که تو چیدی چه ها کرد
کشید شعله و آتش ها به پا کرد
نخندید بعد از آن لب های من هیچ
که هر کاری چو کرد گفتند خطا کرد
بگو این فتنه و افسونگری را
چه کس با دست مار در حق ما کرد
نگو می دانم و دردا دریغا
تمامش نقشه ی او بود خدا کرد !

اکبر درویش . 20 مهرماه سال 1392

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago