Categories: شعر

خنده و گریه های من

اول :

می خندم
تا کسی نفهمد
اشک هایم
سرازیر شده است .

دوم :

این روزها ,
دیگر ,
خنده ام
بر دردهای بی درمان من
دوا نیست !

سوم :

خنده های مرا
همه
می بینند
اما
گریه های مرا
هیچ کس
نمی شنود .

چهارم :

کاش
خنده هایم راست بود
کاش
گریه هایم دروغ بود
افسوس
که خنده هایم دروغ است و
گریه هایم راست !

اکبر درویش . مهر ماه سال 1384


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago