Categories: ترانه

خود او آمد

” خود او آمد “
شاید به گونه ای دیگر ادامه ای بر ” آمد “

عشق و آرزو آمد
آن یار نکو آمد
آن فرشته خو آمد … آمد … آمد …
مستم ز هوای او
جانم به فدای او
آری خود او آمد … آمد … آمد … آمد …

از پرتو حسن او دنیا شده چون گلشن
من خاک رهش باشم دلباخته ی آن رهزن
بیگانه شدم از خود تا من توی او گردم
در پیش قدم هایش چون برزن و کو گردم
آن ماه عیان آمد آن لطف جهان آمد
آن عمر ز تن رفته انگار که به جان آمد

آن باده ی خاص آمد
آن نقل خلاص آمد
آن نغمه ی هو آمد … آمد … آمد …
جانم که به کف آمد
این دل به شعف آمد
آری خود او آمد … آمد … آمد … آمد …

ای قبله ی کیش عشق تکبیر تو می گویم
من زائر تو هستم عشق تو همی جویم
آتش تو بزن بر من من سردم و داغم کن
من زردم و سبزم کن من خشکم و باغم کن
آن ماه عیان آمد آن لطف جهان آمد
آن عمر ز تن رفته آنگار که به جان آمد

آن وقت نماز آمد
آن راز و نیاز آمد
آن می به سبو آمد … آمد … آمد …
او شد سایه سار من
دلداده و یار من
آری خود او آمد … آمد … آمد … آمد …

اکبر درویش . شهریور ماه سال 1392


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago