Categories: شعر

دام ها را دیدم

دام ها را ,
دیدم
و تورهایی را
که گسترده بودند
تا آن پرنده ی بخت ,
که می خواست
بر شاخسار امید بنشیند ,
به دام بیفتد
و گریختن ,
نتواند …

دام ها را ,
دیدم
و صیاد را ,
که می دانست
این بار نیز ,
ناکام نخواهد ماند !!

اکبر درویش . خرداد 1392

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago