آقا !!اگر این روزها ,امید در من مرده استاما ,امید به فرداهیچ گاه نمی میرد
دوم :
دریغا ,سیری اش رامی کشیدبر روی وزنه ی پسر فقیری کهاز گرسنه گیآه می کشید !!{ اقتباس از یک نوشته }
از مجموعه ی بداهه های زمینیاکبر درویش . زمستان 1393
سوره ای دیگر .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…
یکنفر باید باشه یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…
بهار آمد چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…
صدای تو خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…
شرقی غمگین من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…
استفراغ ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…