شعر

در تار عنکبوت

 

در تار عنکبوت

 

چه زخم‌ های کهنه ای ،
سال ها ،
بر تن ما مانده است
زخم هایی که انگار ،
در این تار عنکبوت
مرهم نمی پذیرد
هیچگاه
هیچگاه
هیچگاه …

 

انگار در این تار عنکبوت
که در آن گرفتار آمده ایم
زخم جزام ،
بر بود ما رسوخ کرده
و ذره ذره ،
می خورد
این وجود زخمی گرفتار را
و ما ،
این قربانیان بی فریاد ،

 

با دریغ و آه ،
نگاه می کنیم
به خود
به تاری که در آن گرفتار شده ایم
به این هجوم جزام
و ، …
که چگونه فرو می ریزیم
چگونه آب می شویم
و چگونه نابود می گردیم .

 

اکبر درویش . پائیز سال ۱۴۰۲

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago