شعر

در جستجوی وحدت انسانی

 

در جستجوی وحدت انسانی

 

می گشت
بی آن که خسته شود
جستجو می کرد
در تاریکی
با چراغی در دست …

پرسیدم
نگرانی
دلواپسی
در جستجوی چه هستی ؟

لحظه ای سکوت کرد
نگاهی با تعجب به من انداخت
نگاه عاقل اندر سفیه
و گفت :
وحدت عالم انسانی !

گفتم
نگرد
بی هوده است
گشته ایم ما
نبود
نیست
نمی شود
نخواهد شد

اما ،
او همچنان می گشت
به دلش آمده بود
که خواهد یافت

لبریز امید بود
و می دانست
که خواهد شد
روز رسیدن به وحدت عالم انسانی !

اکبر درویش .۲۰ شهریور ماه سال ۱۴۰۲

من هنوزم با شعر سکوت میکنم

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago