شعر

در خود نهان کرده ام

 

در خود نهان کرده ام

 


با احمد شاملو

گفتی :
خدای را ،
در پستوی خانه نهان باید کرد
و من نیز ،
چنین کردم
اما دژخیمان ،
در خانه ام را شکستند
و به پستوی خانه ام راه یافتند
تا خدای مرا ،
از من بگیرند

اکنون ،
که پستوی خانه ی من
به اشغال دژخیمان در آمده است ،
چه باید بکنم !؟

اکنون ،
خدای را
خدای را ،
در خود نهان کرده ام
هر چند ،
خود ،
در یک صبح سحرگاهی ،
در برابر جوخه ی آتش ایستاده ام
اما خدایم را ،
بذری کرده ام
تا در هر گوشه ی زمین ،
جوانه زند
و چون درختی ،
سایه بان راه یاران شود

اکبر درویش . اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

8 ماه ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

8 ماه ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

8 ماه ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

8 ماه ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

8 ماه ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

8 ماه ago