Categories: شعر

در کف معرکه

در کف معرکه
خانه ام اما ,
می سوزد سخت
و دنیا را ,
هان
مگر من می رقصم ,
که این همه شاهد ,
معرکه را
به نظاره نشسته است !؟

نه …
نه …
گوش کن …

دیری ست که
یائسه شده ام
و این یائسه گی زودرس ,
می ترسم
آخر
مرا از پای درآورد !!

معرکه را پایان دهید
و مرا
به صلیب های خاطرات تان
و گورهای گمنام تان
بسپارید
شاید
شاید…

در کف معرکه
جسم من اما ,
در میان نظاره های تان
داغ یک آبستن شدن ,
به سر دارد .

اکبر درویش . 31 تیر ماه سال 1384

قسمت کوتاهی از این شعر قدیمی را با تغییر کوچکی نوشتم و دیدم که مورد پسند دوستان زیادی قرار گرفت و همین سبب ساز شد که شعر اصلی را با این تصویر که دوستی برایم فرستاده بود در اختیار دوستان بگذارم

انگار
یائسه شده ام
این یائسه گی زودرس ,
می ترسم
مرا از پای درآورد !!

اکبر درویش . 11 شهریور ماه سال 1392


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago