Categories: ترانه

در کنار من بمون

وقت شستن یه واژه آب کشیدن ترانه
خشک شدن رو بند احساس تو هوای عاشقانه
واسه ی ساختن یک شعر که بشه همیشه جار زد
توی بیت آخر اون باز تو رو هوار هوار زد
شعری که دروغ نباشه ساده و صمیمی باشه
خالی از کینه و نیرنگ قصه ای حقیقی باشه
دستاتو بذار تو دستام تا که واژه کم نیارم
جای هر واژه ی مسموم نبض دستاتو بذارم
در کنار من بمون تو اگه واژه ها حریقند
اگه تو این شهر خالی گم می شند خیلی غریبند
اگه آدما واسه عشق صد هزار تا اما دارن
اگه واژه ها غریبند واسه گفتن تو و من
اگه دل ها دیگه سرده توی دستاس گل خنجر
همه ماسک رو صورتاشون همه پنهان پشت سنگر
میون راست و دروغا دیگه هیچ فاصله ای نیست
توی جاده ی صداقت همره و قافله ای نیست
ای صمیمیت دستات رمز ناخونده ی امید
ای دلت مثله شقایق رو به سمت و سوی خورشید
در کنار من بمون تو حتی چون خط موازی
چون که تو چشات می خونم تو شب ترانه بازی
می تونیم با هم بمونیم دستای همو بگیریم
همسفرشیم تا خود عشق تا کنار هم بمیریم

چند وقتی بود دلم برای گفتن یک شعر عاشقانه لک زده بود و امروز هم که یکباره نیاز گفتن به سراغم آمد و نشستم تا عاشقانه بگویم عاشقانه ام این از آب در آمد . شعری عاشقانه در روزگاری که آدم ها برای عشق هم هزاران اما دارند .
اکبر درویش . 24 فروردین سال 1392

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago