Categories: شعر

دستانت را آماده کن

از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “

خسته شده ام
از بس که خود را
صدا نمی کنیم
و تنها نگاه خود را ,
به آسمان دوخته ایم
و خدا را صدا می کنیم

آن دشنه را ,
اکنون به دست من بسپار
می خواهم کاری کنم
کارستان
می خواهم شاهرگ خدا را
با این دشنه ی تیز
قطع کنم
تا بمیرد …

بعد از آن ,
دیگر هیچ کس
خدا را صدا نخواهد کرد
و هر کس ,
خود را صدا خواهد کرد .

اکنون خداوندا ,
دستانت را
آماده کن !!

اکبر درویش . سال 1388


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago