Categories: شعر

دیوار کج

ای دریغا ,
که کج نهاده است
خشت اول را
معمار روزگار ما
اینگونه است
که این دیوار
سال های سال است
که همینطور بالا می رود
اما کج
اما کج
اما کج … !!
اکنون ,
به صاف شدن این دیوار
هیچ امید نیست
برخیز
تا این دیوار را
از پایه خراب کنیم
و از نو
خشت اول را
راست بگذاریم
آنگاه می توانیم امید داشته باشیم
تا این دیوار
بالا رود
اما راست
اما راست
اما راست … !!
اکبر درویش . سال 1393
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

7 ماه ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

7 ماه ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

7 ماه ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

7 ماه ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

7 ماه ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

7 ماه ago