Categories: ترانه

رسول

تو فرستاده ی امید تو رسول قصه هامی
مثه یک سنگ صبوری تو عزیزترین پیامی
تو صدای خوب بارون قصد بارش یه ابری
به لطافت یه عشقی به صداقت یه صبری
تو امیدی تو نویدی تو پیام آشنایی
واسه من دلیل بودن مثه عشقی به رهایی
با تو زیبا می شه بودن همه سرشار پرستش
ای تبارت سوسن و یاس تویی لایق ستایش

تو فرستاده ی ایثار مثه شعرم بی ریایی
مثه پروازی به خواستن با من و من آشنایی
تو می دونی من چی می گم تو می دونی من چی می خوام
تو شهاب رستگاری چون سرودی روی لب هام
ای فرستاده ی عاشق ای رسول پاک و صادق
ای همه بود و نبودم نبض بودن شقایق
بودن تو همه عشقه واسه ی قلبی که تنهاست
بی تو من اگر که باشم زندگی م اسیر غم هاست

اکبر درویش . سال 1353 . تهران
از شعرهای 19 سالگی


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago