Categories: ترانهشعر

رندانه

جانانه بنوشیم می
رندانه بنوشیم می
هشیاری ما مستی ست
مستانه بنوشیم می

با می به شعف رفتم
تا شور و شرف رفتم
عاقل شده ام با می
من راه خلف رفتم

بی نوبت و صف رفتم
مستانه ز کف رفتم
رقصیدم و صدباره
بی تمبک و دف رفتم

آن مستی آن دنیا
ارزانی جام ما
این نقد بگیر از من
بگذر از آن رویا

جانانه بنوشیم می
رندانه بنوشیم می
هشیاری ما مستی ست
مستانه بنوشیم می

از می به شعف رفتم
با عزم و هدف رفتم
پنهان ز نگاه غیر
چون در به صدف رفتم

باقی شده ام با می
از این می پی در پی
هشیاری من هرگز
بی مستی نگردد طی

آن روضه ی رضوان را
بفروش به این دنیا
خوش باش دمی با می
فارغ ز غم فردا

جانانه بنوشیم می
رندانه بنوشیم می
هشیاری ما مستی ست
مستانه بنوشیم می

اکبر درویش . پاییز سال 1392


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago